87/3/1
11:24 ع
پیش نوشت : این روزها هر جا که کارمان گیر می کند ـ دقیقاْ هر جایی ـ دستمان فقط به یک نفر می رسد . یک ناجی برگزیده که مشکلات و رنج های ما از ریزترین مسائل زناشویی یا ضربه هایی که در کودکی خورده ایم تا مسائل مربوط به غنی سازی اورانیوم و قیمت بنزین به او مربوط می شود .پرداختن به آقای احمدی نژاد یا هر رئیس جمهور دیگری منظور نظر این متن نیست فقط مثل همیشه می خواهم فریاد بزنم که : از ماست که بر ماست. و این "ما" در موارد خیلی خیلی بدیهی یا بدوی همه آن چیزها را که برای خود نمی پسندد بر دیگری ـ که آن هم جزوی از "ما"ست ـ روا می دارد.
با اشتیاق صفحه اول بلاگفا را باز می کنی و رمز ورودت را تایپ می کنی. دوست داری بدانی کدام دوست چه نظری داده و از بین تمام نظرهای دوست داشتنی یا انتقادهای به جا یا حتی سلیقه ای ، بر می خوری به کامنت های عجیب و غریبِ وقیحانه و مستهجن و حرف های بی ربط و توهین آمیز که فقط از یک ذهن بیمار و بی کار برمی آید. با خودت فکر می کنی چرا این روزها تعداد این جور نظرات(!) آن هم در یک محیط مجازی ِ مثلا فرهنگی ، زیاد شده و قبل از این که روی گزینه " حذف" کلیک کنی و مختصر درد ِ گزیده شدگی را از خودت دور کنی، لحظه ای دست نگاه می داری و به صفحه مانیتور خیره می مانی ، نگاهت از روی تمام آن کلمه ها که مثل نیشترهای زهرآلود چشمت را می آزارند بی آن که دلیل ِ معلومی داشته باشند، می گذرد و به خودت می گویی : به احمدی نژاد چه؟ وقتی ما این همه نسبت به هم بی رحم و بی احترام هستیم و دم از عدالت خواهی و احترام طلبی هم می زنیم ، از احمدی نژاد نامی چه انتظاری می شود داشت؟ رئیس جمهور که فرستاده خدا نیست ، یکی است از میان همه...منتقد دولت هستیم و خواستار دموکراسی اما حتی نمی توانیم حرمت هم را در یک محیط مجازی که همه " فقط دارند می نویسند " نگه داریم...
توی کلاس ورزش هستی . یک ساعت به پایان کار باشگاه باقی مانده و جمعیت زن ها توی سالن موج می زند. تمام دستگاه ها اِشغال است و هر کسی با یک دستگاه کار می کند. بیشتر خانوم های کارمند توی این ساعت می آیند و چاره ای هم ندارند. بالاخره کاچی بهتر از هیچیست. چند تا از خانوم ها برای همه دستگاه ها "زنبیل " گذاشته اند و در هر حالی که مشغول کار با دستگاه دیگری هستند ، با لحن مثلا مهربان ِ "عزیزم جونم" از تو خواهش می کنند که چند ثانیه سراغ دستگاه خالی نروی تا آن ها به محض تمام شدن این ورزش به حرکت بعدی هجوم بیاورند . اگر معترضشان شوی بلافاصله چهره خیرخواهشان تغییر شکل می دهد ، ُبراق می شوند که : "مگر نمی بینی نیم ساعته که زنبیل گذاشته ام؟" پس بهتراست چیزی نگویی وبه جای آن که خودت را گرفتار دور ِ باطل ِ" گفتگوی تمدن ها" کنی به روش" خفه خون ِ مظلومانه در وضعیت غیر متمدنانه" تن دهی و منتظر بمانی . هر چند که انتظار هم بی فایده است ، چون ملاحظه و موقعیت سنجی و شعور گاه آن قدر کمیاب و بعید می شود که فقط می توانی بنشینی و نمایش ِ کامل خودخواهی و منفعت طلبی را تماشا کنی که مثلا یک خانوم حرکتی را که به طور معمول با یک دستگاه خاص سی بار انجام می داده به دلایل مختلف امروز پنجاه بار می زند و در بین هر ده حرکت حداقل سه دقیقه استراحت می کند و گپ و گفت با سعادتمندِ در حال ِ "تن پروری"ِ مجاور را هم از دست نمی دهد. نمی توانی از خودت نپرسی که : مثلا در این سالن ورزش بانوان ، در همین موقعیت جاری ، احمدی نژاد چه کاره است ؟ تقصیر رئیس جمهور است که این زن ها بدون توجه به ازدحام سالن حاضر نیستند فقط با خرج کردن کمی شعور – و نه از خود گذشتگی – برای دیگران هم فرصت ِ کوتاهی باقی بگذارند؟ جمله "چشمش کور می خواست زودتر بیاد ، من می خوام از پولی که دادم کامل استفاده کنم " را آقای احمدی نژاد یاد ما داده است؟
وارد قنادی می شوی . جایی مهمان هستی و سر ظهر یک روز تعطیل است. مسابقه فوتبال بین دو تیم نسبتاً مطرح داخلیست. سه نفر توی قنادی هستند و نیستند! میخ شده اند به تماشای مسابقه و چشم هایشان به صفحه تلویزیون دوخته شده. سلامی می دهی به نشانه یک ادب احمقانه من باب ِ تعاملات اجتماعی و جواب ِ زیر لبی می شنوی که معنی اش" بر خرمگس معرکه لعنت " است. از چند و چون شیرینی های مورد نظرت می پرسی و جناب قناد باشی که مجبور شده است به خاطر دادن یک جواب بی مورد به مشتری ِ مزاحم حواسش را از روی صفحه تلویزیون به داخل یخچال هایش بدهد ، با لحن کم نظیری می گوید : " خانوم زود باش دیگه انتخاب کن ! " احساس می کنی نه می توانی " خفه خون مظلومانه" بگیری ، نه در راستای آغاز " گفتگوی تمدن ها" با فروشنده کلامی برانی . با عصبانیت اعتراض می کنی که چه طرز برخورد است و این که مگر جز این است که روزی ِ شما را خداوند متعال به وسیله بندگان برگزیده ای به نام ِ" مشتری" سر سفره شما می آورد ؟ بی آن که خرید کنی بیرون می آیی در حالی که فقط به نظرت می رسد که بهتر است ساکت بمانیم و از دموکراسی و هیچ پدیده سیاسی اجتماعی فرهنگی دیگری حرف نزنیم . به جای آن که مدام به آقای رئیس جمهور و دولت نهم گیر بدهیم به خودمان نگاه کنیم : در اکثر مواقع برای هم تره هم خرد نمی کنیم و به خون ِ هم تشنه هستیم و آن اقل ِ وقت ها هم که با هم خوب می شویم آن قدر متظاهرانه و در جهت منافع خودمان است که بیشتر مهوع است تا غرور ملی را در آدم بیدار کند.
با عصبانیت و دست ِ خالی به سمت خانه دوستت می روی در حالی که می دانی اولین جمله ات بعد از سلام این است :
خدا این احمدی نژاد را از ما نگیرد!!!...